حسین مسرّت

غلامرضا مرشد ، فرزند حاج محمّدحسین مرشد (تاجر و عارف مشهور یزد) و صغری مرشد ( فرزند رمضانعلی و او فرزند عبدالکریم و او فرزند عبدالرحیم و او فرزند رجبعلی و او فرزند مهرشاه یزدی) غلامرضا مرشد، خواهر زادۀ آقا علی مرشد، خیرمند معروف یزد است که کارهای خیر وی در زمان قحطی یزد و کمک به مستمندان، زبانزد همگان است. نیز او برادر شیخ عباس( دادستان کرمان) و حسین و شیخ عبدالله و دکتر محمّدحسن مرشد ( وزیر بهداری) است .هم چنین پسر عمّۀ غلامرضا مرشد زاده معروف به آگاه است.غلامرضا در سال 1276 ش (1314ق) در شهر یزد در خانواده ای اصیل، پرهیزکار و شریف و ادب پرور به دنیا آمد. تحصیلات مقدّماتی، صرف و نحو عربی ، ادبیّات عرب، فقه و اصول را در حوزه های علمیّۀ یزد زیر نظر استادان نامی گذراند.او ثلث آیات قرآن مجید و بیشتر اشعار مثنوی مولوی را حفظ بود. وی حتّی به خوشنویس نیز مسلّط بود .سپس به خراسان رفت و در آنجا زبان فرانسه و ترکی و نیز علم هیپنوتیزم ( خواب مصنوعی) را به طور کامل یاد گرفت.آنگاه به یزد برگشت و به کار تجارت و کشاورزی پرداخت .

مرشد به دلیل ذکاوت و هوش ویژه و نیز درستکاری که در کار بازرگانی داشت مورد توجه قرار گرفت و در سال 1311 ش بنابر فهرستی که به پیشنهاد ادارۀ کلّ تجارت و تصویب هیات دولت روبرو شده بود، 12 نفر از منتخبان درجۀ اوّل برای دور دوم فعالیّت اتاق تجارت یزد انتخاب شدند که یکی از آنان غلامرضا مرشد بود:« انتخابات اتاق یزد روز بیستم تیرماه 1311 تشکیل شد و چند روز بعد روزنامه اطلاعات نوشت: «از یزد تلگرافاً راپورت می‌دهند که روز 20 تیر بر حسب دعوتی که از طرف حکومت برای افتتاح اتاق تجارت و معرفی اعضای آن شده بود، ساعت شش عصر روسای دوایر دولتی و طبقات گوناگون در محل اتاق تجارت حاضر و از طرف مدیران حکومت نطق مفصلی درباره وضعیت اقتصادی و فواید اتاق تجارت ایراد شد.» پس از اعلام مجوز و رای‌گیری و ارسال اسامی منتخبان، افراد زیر از سوی هیات دولت در مرحله دوم انتخابات به عنوان اعضای پذیرفته‌شده اتاق تجارت یزد اعلام شدند: حاج‌ابوالحسن وکیل، حاج‌سید‌علی‌اصغر آقا، حسینعلی هراتی، شیخ‌محمود ریسمانی، میرزا ابوالقاسم‌خان معین، محمد پاپلی، ملاعلی اردکانیان، حاج‌علینقی محله، محمد گلشن، میرزا‌کاظم رسولیان، غلامرضا مرشد و غلامعلی خراسانی.ریاست اتاق تجارت یزد بر عهده حاج‌ابوالحسن وکیل‌التجار بود.وی چندی نیز ریاست اتاق بازرگانی یزد و شورای مشورتی آموزش و پرورش یزد را به عهده داشت .

مرشد در کنار تجارت به ادبیّات فارسی نیز علاقه مند بود و خود بر اثر مطالعه و کتابدوستی در ردیف فضلا و دانشمندان قرار داشت.در خانه اش همیشه به روی ادبا گشوده بود در زمان حكومت رضا شاه پهلوی (1320-1304ش) و چندی پس از آغاز به كار شعبۀ انجمن پرورش افكار در يزد كه مجالس سخنرانی و تبليغات آن در مسجد اميرچقماق يزد برگزار مي شد و عمدتاً سخنرانان آن مديران و افراد سازمان های دولتی بودند، به همّت آيت الله حاج شيخ محمود فرساد و با همراهی غلامرضا مرشد، عبدالحسين آيتی، نخستين انجمن رسمی ادبي يزد در سال 1315ش تشكيل شد و جلسات آن هر دوشنبه شب در منزل آيت الله فرساد تشكيل مي شد. برخی از اعضای ثابت انجمن ادبی يزد عبارت بودند از:

1- آيت الله حاج شيخ محمود فرساد، 2- حجّت الاسلام حاج سيدعلی محمّد وزيری، 3- حجّت الاسلام حاج سيدمحمّدرضا اماميان ميبدی، 4- خدارحم دينياريان، 5- غلامرضا مرشد، 6- سيدحسن شكوهی، 7- عبدالحسين آيتی تفتی، 8- سيدعلی افصح زاده، 9- جلال بقايی نائينی، 10- سهراب خسروی، 11- حجّت الاسلام محمّدعلی عالمی«صمصام»، 12- غلامعلی رئيس فرهمند، 13- محمّدحسين ناصر ترك، 14- عبدالحسين ميبدی.

كه از آثار نيك اين انجمن، به غير از رشد و تعالی فرهنگ و ادب يزد و پرورش شعرا، چاپ كتاب ارزنده و به يادماندنی تاريخ يزد، اثر عبدالحسين آيتی بود. وی پس از درگذشت حاج سیدعلی محمّد وزیر، بنیان گذار انجمن ادبی کتابخانۀ وزیری به ریاست انجمن برگزیده شد و سال ها ریاست انجمن ادبی کتابخانۀ وزیری (ارديبهشت 1356 تا دی 1367) را برعهده داشت.مرشد در طول زندگی خود همواره به نیک نامی، درستکاری و حسن خلق زیسته و همواره چه از لحاظ مادّی و چه معنوی (با قلم و بیان ) کوشش در یاری مستمندان داشت و به گفتۀ جهانفر:«مرشد، مرد بدرخورد مردمی که هر کس هرکاری داشت به ایشان مراجعه می کرد و وی با میل و رغبت اقدام می کرد». (جهانفر،ج2 : 28) .وی برادر دکتر محمّدحسن مرشد (وزیر بهداری) بود.مرشد در 23 دی 1367 درگذشت .از سوی کتابخانۀ وزیری مجلس بزرگداشت جهلمین روز درگذشت او در کتابخانه برگزار شد و شاعران به خواندن اشعار خود درسوگ وی پرداختند.

پس از مرگ وی گفتارهای چندی در هفته نامۀ ندای یزد نوشتۀ اقایان محمدعلی فرهمند، علی باقرزاده ومحمدعلی عسکری کامران در وصف وی چاپ شد که به گزیده ای از نوشته ها بسنده می شود: «

امروز برآن شدم که به گفتۀ ابوالفضل بیهقی مورّخ مشهور: «قلم را لختی بگریانم» از بزرگمردی که عمر پر برکت خود را در راه کسب فضیلت و نشر دانش و خدمت به مردم درمانده سپری ساخته بود، یاد نمایم .به گفتۀ گلشن آزادی شاعر خراسان:

هر روز زین خراب غم آباد می روند جمعی که هفتۀ دگر از یاد می روند

این زندگی حلال کسانی که همچو سرو آزاد زیست کرده و آزاد می روند