ساخت انواع مرکب با تاکید بر مرکّب های رنگی (5)

گردآوری : حسین مسرّت

دردهای باقی مانده در صافی و ظروف را به دقت جمع کرده و در ظرفی بریزید و با اضافه کردن مقدار مناسبی آب تصفیه شده خوب بجوشانید (4) تا دو سوم آن بخار شود، سپس محلول جوشیده را کاملاً صاف نموده و جداگانه نگاه داری کنید. اکنون شما دو نوع محلول مرکب را دارید، یکی جوشیده و دیگری ناجوشیده. حال می توانید مواد نوع دوم را نظیر زعفران محلول برگ مورد و حنا و افتیمون و یا وسمه را که طبق اندازه ها و دستور دقیقاً فراهم آورده اید پس از صاف کردن بهر کدام از آن دو محلول که خواستید اضافه کنید، برای حل نهایی و سائیده شدن اجزاء به صورت کامل آن ها را در ظروف جداگانه که قابل حرکت و جنبانیدن است بریزید و این ظروف را به اندازه یک دوم حجم نگاه دارید. برای جنبانیدن می توانید از دستگاه هایی که برای مخلوط کردن رنگ در فروشگاه های رنگ سازی است استفاده کنید باید توجه کنید که آمیختن اجزاء نهانی به صورت چرخشی مرکب را فاسد می کند و فقط به صورت جنبش های سریع و مداوم مفید است، حتی اگر بتوانید از آغاز با وسائل نوین و مجهز داروسازی کار کنید به مراتب بهتر است، در روزگاری که بسر می بریم اگرچه تهیه مواد گیاهی و معدنی اصیل در شهرهای بزرگ دشوار است اما وجود ماشین های برقی و ابزار دقیق اندازه گیری و آزمایش بسیاری از مشکلات گذشته را در حل مواد آسان می کند: نکته نهایی این که کار و همت، خود راه گشاست و در حین عمل تجارب سودمندی بدست خواهید آورد.

پی نوشت :

  1. این سخن بسیار اغراق آمیز است و هرگز نمی توان با یک مدّ سی سطر که بیشتر از یک صفحه بزرگ است کتابت نمود.


2. آب از سر آن بگذرد.


3. در کتاب دوده از قلم افتاده و بدون آن خواننده دچار غلط می شود.


4. در حین جوشانیدن با آتش ملایم مرتب هم بزنید.

آشنایی با انواع مرکب درنگارش نسخ خطی

مرکب یعنی ترکیب شده از چند چیز و چون مرکب خوش نویسی از چند ماده درست شده به آن مرکب گفته اند و نیز چون غالب مرکب ها در نظر مردم مرکب مشکی بوده، از کلمه ی مرکب ، رنگ سیاه تداعی می شود. در فارسی به مرکب، سیاهی گفته اند و در رساله های کهن واژه ی سیاهی به معنای مرکب، بسیار به کار رفته است.

قدیمی ترین کتابی که درباره ی مرکب سازی دیده شده است «عمده الکتاب وعده ذوی الابا» به زبان عربی از معزبن باریس تمیمی صنهاجی است .این کتاب را بنیاد پژوهش های اسلامی آستان قدس رضوی با تحقیق، نحیب مایل هروی و عصام مکیه، چاپ و منتشر ساخته است (1409 ه. ق). مؤلف ، یکی از پادشاهان بنوزیری افریقاست و تاریخ وفات او را 455 ه. ق در قیروان نوشته اند. وی در این کتاب آن چه را خوش نویس و نساخ به آن محتاج است از جمله انواع مرکب های سیاه و الوان جمع کرده و به دقت شرح داده و می گوید: آن چه را خود تجربه کرده و آزموده ام در این کتاب گردآورده ام. به نظر من این کتاب غنی ترین اثر در این موضوع است .

مهم ترین و قدیمی ترین نسخه مرکب حاوی چهار ماده اصلی است که در عبارت های زیر به صورت نظم و شعر بیان شده است:


»هم وزن دوده زاج است
هم وزن هر دو مازو
هم وزن هر سه صمغ است آنگاه زور بازو«

رَنْگهْ نویسی

این مفهوم در لغت به‌معنای نوشتن با رنگ (مرکّب‌های رنگین) است و در عُرفِ خوشنویسان، خوشنویسی با مرکّب‌های الوان یا طلا (زر) و نقره (سیم) حلّ یا محلول لاجورد، سیْلُو و ژنگار (زنگار) را می‌گفته‌اند. خطاط یا کاتبی که با انواع مرکّب‌های رنگین مأخوذ از نباتات و معدنیات کتابت می‌کرده، به‌عنوان "رنگه‌نویس" و خط او نیز "خط رنگه" یا "خط رنگی" نامیده می‌شده است .

رنگه‌نویسی در تاریخ خوشنویسی پیشینه‌ای دیرینه ندارد، بلکه از سده 9 ق. در نزد خوشنویسان شناخته شده است. البته در نوشتن سرفصل‌ها و عنوان‌های نسخه‌های خطی و هم در کتابت سرسوره‌ها و اسمای حُسنی‘ در نسخه‌های قرآن، از دیرباز نوشتن با مرکّب‌های الوان مانند سفیداب، سیْلُو شنگرف، زر و سیم محلول، و آب زعفران معمول بوده است؛ اما در سده 9 ق. بعضی از مُصحف‌نویسان در کتابت نسخه‌های قرآن به تنوع و تفنن در رنگ مرکّب توجه کردند و نسخه‌هایی از قرآن مجید کتابت شد که در هر صفحه آنها سه سطر به‌صورت جَلی و گُنده می‌آمد و این سه سطر را خوشنویسان با استفاده از مرکّب‌های الوان، مانند زر محلول، محلول لاجورد، و نقره حل‌شده می‌نوشتند.

بی‌گمان این نوع نسخه‌های قرآن ـ که در عرف نسخه‌شناسان معاصر به قرآن سه خطی شهرت یافته است ـ انگیزه کتابت با مرکّب‌های الوان یا رنگه‌نویسی را در عصر تیموریان ایجاد کرده و در عصر صفوی بر رونق و گستره آن افزوده است؛ تا جایی که خوشنویسانی چون مولانا علی رستم و سلیم نیشابوری ـ که بیشتر با مرکّب الوان کتابت می‌کرده‌اند ـ با شهرت رنگه‌نویس شناخته شده بودند .

رنگه‌نویسی در قلمرو خوشنویسی کاری دشوار بوده است؛ زیرا نوشتن با محلول زر، نقره، لاجورد، سیلو، و ژنگار، به‌سبب وجود براده‌های فلزی و معدنی در این نوع از محلول‌ها، که بر شَقّ و قَطَّ قلم‌نی تأثیر می‌گذاشته، از عهده همه خوشنویسان برنمی‌آمده است. دلیل اینکه رنگه‌نویسی در حوزه چند سطر از نسخه‌های قرآنی و یا نوشتن قطعه‌ها و رُقعه‌های خط ـ که دارای دو تا چهار سطر بوده‌اند ـ محدود می‌شده نیز ناشی از دشواری در رنگه‌نویسی بوده است.

کاغذی که رنگه‌نویس از آنها استفاده می‌کرده، به‌لحاظ رنگ، با کاغذ روشن و نیم‌رنگ دیگر کاتبان تفاوت داشته، به‌طوری که خوشنویس در رنگه‌نویسی عموماً از کاغذهایی که دارای رنگ‌های تیره و تاریک بوده استفاده می‌کرده است؛ زیرا مرکّب‌های الوان، خاصّه محلول زر و سیم، بر این گونه کاغذ، بیشتر قابل رؤیت بوده و به چشم می‌آمده است؛ چنان‌که شاعری گفته است: رنگ‌هایی که تیره‌رو باشد/ خطِ رنگی در او نکو باشد .

رنگه‌نویسی امروزه نیز، مانند گذشته، در میان خوشنویسان رواج دارد؛ با این تفاوت که خوشنویس امروزی به‌جای مرکّب‌های الوان نباتی و معدنی، از جوهرهای رنگین استفاده می‌کند که عاری از هرگونه براده و ذره‌های مرکّب الوان پیشین است. به همین سبب، رنگه‌نویسی معاصر به دشواری رنگه‌نویسی گذشته نیست.

در شیوه رنگه نویسی هرکدام از یک یا چند سطر از هر صفحه را به یک رنگ کتابت کرده و سطرهای دیگر را نیز به رنگ‌هایی دیگر می‌نوشتند و بدینگونه، هر صفحه از نسخه با چندین رنگ نوشته می‌شد. این شیوه در برخی از نسخه‌های نفیس که از دیدگاه خوشنویسی نیز ارزشمند هستند اجرا می‌شد و نمونه‌های آن بیشتر بر کاغذهای الوانِ تیره‌رنگ نگاشته می‌شد تا نوشته‌ها با جلوه زیباتری نمایان شود. در برخی از نمونه‌های این شیوه،نوشته‌های یک صفحه را به رنگی و نوشته صفحات دیگر را به رنگ‌های دیگر می‌نگاشتند و این نمونه‌ها نیز جزو مفهوم رنگه‌نویسی به شمار می‌آید.
برای نمونه‌ای از این شیوه در «شکل 1» ، تصویر یکی از صفحات مرقع شماره 3305 کتابخانه آستان قدس رضوی را می‌بینیم. این نسخه به نسخ ایرانی و توسط محمد شفیع تبریزی در سده سیزدهم کتابت شده است. چنانکه می‌بینیم برخی از سطرهای این صفحه به سرخی و برخی دیگر به سپیداب نوشته شده است.


شکل 1
برای نمونه دیگر در «شکل 2»، تصویر یکی از صفحات دستنویسی از دعای صباح (شماره 3581 کتابخانه مجلس ، مورخ 1252 ق) را می‌بینیم. این دستنویس که به قطع بیاضی و به شیوه رنگه‌نویسی نگارش یافته اثر قلم رضاقلی شاملو خوشنویس سده سیزدهم هجری است که به تصریح خود وی در انجامه ، از روی خط احمد نیریزی کتابت شده است (برای مشخصات دو اثر وی نک : احوال و آثار خوشنویسان ، ج 4 ، ص 1070).


ساخت انواع مرکب با تاکید بر مرکّب های رنگی (4)

گردآوری : حسین مسرّت

و اقل مرتبه ده روز باید جنباند. و بعد از آن چهل مثقال زاج سیاه را در آب کند تا گداخته شود و صاف کند، و بعد از آن هشتاد و مثقال مزو را خرد کرده با نیم مثقال زعفران و دو دانگ صبر و دو مثقال افتیمون و ده مثقال پوست گردگان سبز و دو مثقال نیل را در نیم من آب بجوشاند تا به نصف آید و آن را صاف کند و از آن آب زاج اندک اندک در آوریزد و قلم بر آن جا زده نویسد و تجربه کند تا رنگ آن فریسه ای شود و این را نیز اگر اندک صمغی اضافه کند مرکبی فرسیه ای خواهد بود، غرض که اعتدال او آن است که فریسه ی اعلا شود، و واقف باشد که زاج زیادی نباشد که مرکب را می سوزد، و بعد از آن مرکب را از شیشه بدر آورد و از اینآب زاج و مازو اندک اندک بر او ریزد وتجربه کند تا به اعتدال آید، اما باید که صمغ ودوده که در شیشه می کند که بجنباند چنان نباشد که قبول لت نکند، یعنی خیلی غلیظ نباشد وال چندن که بجنباند صلاید نخواهد یافت، و این نوع مرکب ساهتن چند فایده دارد که آن نوع که در هارون می سازند ندارد، یکی آن که چون در اندرون شیشه است از گرد و خاگ محفوظ است، دیگر آن که همه آن مرکب به یک نوع صلایه می یابد بر خلاف هارون که بعضی صلاید می یابد» (ص156 کتاب آرایی»

نسخه تحفه المجیر

(ص96/ تا100) قدری دوده بزربستاند و در کیسه ی کاغذی نهد و آن کیسه ی کاغذ را در خمیر کیرد و در تنور خبازی بر سر خشتی پخته نهد تا آن خمیر نیک پخته گردد نه بآن مرتبه که خمیر بسوزد، بعداز آن بیرون آورد و نگاه کنید که تمام روغن از آن دوده بیرون رفته یا نه؟ مادام که هیچ روغن در اجزای آن دوده نمانده باشد از آن خمیر پخته بیرون آورد و در هاون ریزد . و باید که چهار برابر آن دوده آب ریخته باشد، آب برای حل صمغ عربی باید ده برابر صمغ باشدتا آن که گداخته شود و به قوام عسل باشد بعد پاره های صمغ محلول بر سر آن دوده ریزد، صمغ ودوده با هم خمیر کند و نیم روز بکوبد. بعد از آن سه مثل دوده مازوبستاند و بشکند و ده مقدار مزو و آب بر وی ریزد و یک درهم برگ حنا و یک درهم برگ موذد و نیم درهم وسمه و نیم درهم افتیمون بر سر مازو ریزد و یک شبانه روز رها کند. بعداز آن بر سر آتش نهد و می جوشاند و تجربه می کند تا چندان که آب مازو برکاغذ نشف نکند و بعد از آن از آتش برگیرد و به کرباس نو بیالاید و صافی آن نگاه دارد. بعد از آن دو مقدار دوده زاج قبرسی در آب اندازد تا گداخته شود. و بعد از آن آب زاج صافی کند و بر آب مازو ریزد و یک روز تمام بگذارد. بعد از آن صافی آب زاج و مازو را بگیرد چنان که هیچ مقدار دردی با آن نباشد، و بعد از آن پاره ای آب زاج و مازو در هاون ریزد (ظاهراً باید آب زاج و مازو در هاون روی محلول صمغ و دوده بریزد و گرنه کوبیدن آب صافی زاج ومازو بی معناست) و نیم روز دیگر سحق کند. بعد از آن پاره ای نیل سراب با قدری اندک صبر سقوطری در هاون اندازد و هم چنان سحق می کند تا صد ساعت بگذرد و این در عرض هفته تمام می شود و می باید که مقدار زمان تسحیق کم از صد ساعت نباشد، چون سحق به آخر رسدقدری نمک هندی با قدری نبات مصری در هاون اندازد و آب زاج و مازو را که مانده باشد اندک اندک برآن می ریزد و می ساید و تجربه می کند تا به حد مطوس برسد، بعد از آن از هاون بیرون آورد و به حریر بپالاید. بعد از آن نیم درهم مشک تبتی با مثقالی زعفران در ده درهم گلاب حل کند چنان که جرم هر دو نیک حل شده باشد و به والا بپالاید (یعنی به وسیله پارچه ول ابریشمین صاف کند) به وجهی که اصلا جرم زعفران و مشک از والا بیرون نیاید و بعد از آن صاف شده مشک وزعفران در مداد (مرکب) کند به غایت خوب و روان و مطوس باشد و این است ترکیب مداد مطوس.
نوع دوم: دوده ی نفط با دوده ی بزرپاک روغن گرفته ده مثقال.
صمغ عربی چهل مثقال، زعفران ریشه ی خالص سه مثقال، زنگرقبرسی پاک سه مثقال، تیل سرآب خالص پنج مثقال، مرقشیشای سوخته پنج مثقال، نمک هندی طبرزد دو مثقال، صبر سقوطری دو مثقال- این جمله بستاند و اولاً دوده را در کیسه کاغذی غلیظ نهد و بر وجهی که در نوع اول مذکور گشت روغن از آن بگیرد، چنان که هیچ مقدار نم روغن در گجسم دوده نماند، چنان که اگر اندک دسومتی (چربی) در ذات دوده مانده باشد در اثنای کتابت خطوط از همدیگر جدا شود و بیاض در نمیانه حروف پیدا گردد و خوش آیند نباشد . بعد از آن دوده ی روغن گرفته را که از تنور بیرون آورده باشد چندان بگذارد که تمام سرد شود و مرقشیسار در انگشت (زغال) که آتش آن تیز باشد اندازد تا سوخته گردد و آن نیز بیرون آورد و چندن بگذارد که تمام خنک شود. بعد از آن دوده را در هاون اندازد و نیم روز بکوبد. بعد از آن صمغ را که در آب ریخته باشد به همان صفت که سبق ذکر یافته صافی کند و چندان بر سر دوده ریزد که آن دوده خمیرشود و نیم روز دیگر آن خمیر دوده و صمغ را بکوبد. پس آن مرقشیشای سوحخته را در آن خمیر دوده و صمغ ریزد و نیم روز دیگر سحق کند، بعد از آن اندک اندک آب صمغ محلول در آن می ریزد و می کوبد تا آن است.صمغ با آن اجزاء سخت شود. بعد از آن، آن مقدار آب صمغ که مانده باشد اندک اندک برآن می ریزد و سحق مینماید تا تمام آب صمغ به کاربرد، چون صمغ تمام به کار برده باشد نیم روز دیگر آن اجزاء که در هاون باشد بکوبد، بعد از آن صد درهم برگ مورد یا برگ حنا در مقدار دومن آب ریزد و یک روز بگذارد تا نیک خوشیده شود (کاملاً آمیخته و خیس شو، خوشیدن در این جا به معنای خشک شدن نیست بلکه به این معناست که آب در جسم حنا یا مورد فرو رود)
بعد از آن بجوشاند به مقدار یک ساعت چندان که ربعی از آن آب کم شود پس از آن آتش فرو گیرد و رها کند تا سرد شود و بپالاید و بگذارد تا صافی گردد. بعد از آن آب صافی شده را در ظرفی دیگر کند و اندک اندک بر سر اجزای مسحوفه می ریزد و سحق می کند تا آن آب مورد یا حنا تمام شود، اگر رقیق و روان شده باشد بردارد و در ظرفی زجاجی یا مسی کند و به کار می برد و اگر رقیق و روان نشده باشد قدری گلاب خالص نیکو بستاند و اندک اندک بر سر آن می ریزد و سحق می کند و به قلم تجربه می نماید تا آن زمان که نیک و روان از قلم فرو آید. بعد از آن که هیچ اشتباهی نماند در آن که روان است از هاون بیرون آورد و در ظرفی مسین یا آبگینه ای کند و سرش محکم بگیر چنان که باد در وی نفوذ نکند که اگر باد در وی نفوذ کند غلیظ گردد و منتشف شود (یعنی اجزاء آن در هم شده ومی خشکد) و این نوع مداد در غایت تطویس از کثرت سحق (سائیدن) به آن مرتبه ای می رسد که زرد فامی در او پیدا می شود و ذهبی می نماید می نماید و اگر به آب رسد نشف نمی کند و محرر این سطور کتابت مدا ذهبی را در شیراز سه نوبت به آب در آورده و نشف نکرده. به احتمال قوی لعنت نشف در این عبارت صحیح نیست و باید نشست باشد و نشستبه معنای آب پس دادن و ضایع شدن و پخش شدن اجزاء باشد. چند نسخه مرکب بدون دوده که آن را حبر گویند از کتاب عمده الکتاب ابن بادیس:

صفحه حبر اسود براق: روش ساختن جوهر سیاه براق

مازو را کوبیده و در شش برابر آب می خیسانند سپس آن را می پزند تا یک ششم آن (ده جزء بخار شود، مایع باقی مانده را صاف می کنند و چهار جز و صمغ عربی در آن می ریزند و کاملاً بهم می آمیزند و آن گاه با آتش ملایم می جوشانند تا تثلث آن بخار شود، سپس می گذارند سرد شود، سپس با آن می نویسند.

نوع دیگر

یک اوقیه (وزنی معادل هفت مثقال) با یک اوقیه صمغ کوبیده و با هم مخلوط می کنند و در هشت برابر یعنی شانزده اوقیه آب می ریزند و در شیشه ای قرار داده و سه روز در برابر تابش آفتاب نگاه می دارند، سپس آن را صاف می کنند، آن گاه چهاردهم زاج رومی یا هفت مثقال زاج عراقی در صورتی که زاج رومی یافت نشود، در آن می آمیزند و در آفتاب تابستانی چهار روز و در آفتاب زمستانی دوازده روز می گذارند و سپس به کار می برند.


نوع دیگر: مازوی سبز بی سوراخ و زاج رومی و صمغ عربی از هر یک مثقال گرفته همه را نرک کوبیده و آن را در شیشه ای ریخته و چهارده مثقال آب شور بر آن می ریزند، و سپس بشدت آن را می جنبانند، این مخلوط فوراً قابل استفاده است.


همان طور که قبلا گفته شد، نسخه های ساخت مرکب بسیار زیاد است ولی آن چه را در این نوشته شرح کردیم برگزیده آن هاست، در پایان برای این که هنر آموزان و علاقه مندان بتوانند نسخه های یاد شده را به کار برند توضیحاتی بر آن می افزایم تا بااستفاده از امکانات موجود اقدام نموده و نتیجه ی بهتری بدست آورند..:
همان طور که ملاحظه فرمودید در مرکب سازی چهار ماده:


دوده، زاج، مازو و صمغ مواد اصلی است و مابقی برای کمال و جمال آن به کار می رود، نخست باید از فروشندگان آگاه و با انصاف مواد سالم و اصیل را بدست آورید، سپس اندازه ها را دقیقاً برابر دستور تعیین کنید، برای مخلوط کردن و سائیدن اجزاء براحتی می توانید از وسائل برقی جدید آسیاب برقی و مخلوط کن ها استفاده کنید بصورتی که شرح خواهم داد:


حل کردن صمغ در آب کار آسانی است، سائیدن مازو در آسیاب برقی بخوبی ممکن است، زاج را هم می توانید در آب حل کنید اما به جای آب جوشیده از آب های معدنی تصفیه شده مصرف نمائید، دوده را پس از چربی گرفتن داخل مخلوط کن برقی بریزید و روی آن را صمغ آب شده اضافه کنید، صمغ و دوده را چندین بار مخلوط کنید تا حدی که اجزای دوده در صمغ کاملاً آمیخته شود، این محلول را کنار بگذارید زاج و مازو را نیز به همین ترتیب در این وسیله برقی با آب تسفیه شده حل کنید و خوب بهم بزنید، آن گاه این دو محلول را با هم مخلوط کن قرار داده و مکررا بهم بزنید، در نوبت هابی جداگانه تادستگاه صدمه نبیند، محلول را به تدریج با آب تسفیه شده رقیق کنید و درهمین دستگاه مکررا بهم بزنید، اکنون محلول رقیق شده ی نهایی را با صافی های کاملاً ریز نظیر جوراب های زنانه بسیار ظریف چند بار صاف کنید تا بحدی که هیچ درد در آن نباشد، این محلول صاف شده ی نهایی را کنار بگذارید.

ساخت انواع مرکب با تاکید بر مرکّب های رنگی (3)

گردآوری : حسین مسرّت

&

3. کازو

به عربی آن را عفص می خوانند، درمخزن الادویه و تحفه حکیم مؤمن و کتاب ابن بادیس و مصادر عربی نظیر صبح الاهشی و مصور الخط به نام عفص شرح شده است، در کتاب های طبی مازورا ثمر نوعی درخت بلوط معرفی کرده اند، در لغت نامه ی دهخدا آمده است:«نمو غیرطبیعی که درروی برگ های بعض اشجار بر اثر گزیردگی حیوانی از جنس هوام پدید می آید و بیشتر در روی برگ های درخت بلوط دیده می شود». فرهنگ معین مازو را چنین معرفی می کند:«مازو یا مازوج برجستگی های کروی شکل به قطر 12 تا 20 میلیمتر که تحت اثر گزش حشره ی مخصوصی به نام «سی نیپس کالاتنکونتوری» بر روی جوانه های درخت بلوط مازو ایجاد می شود. حشره ی مذکور برای تخم گذاری پوست درخت بلوط مازو را سوراخ می کند و بر اثر این عمل مقدار زیادی از شیره ی گیاهی درخت مذکور متوجه نقطه مزبور می شود و تدریجاً به صورت برجستگی درمی آید که به نام مازو موسوم است. در ترکیب مازو 60 تا 70 درصد ناتن (اسید گالوتانیک) که ماده اصلی مازو است وجود دارد. به علاوه، مقدار کمی اسید گالیک و اسیدالاژیک و مقداری مواد گلوسیدی و آمیدون موجود است. درصنعت از مازو جهت تهیه مرکب سیاه و رنگ کردن پارچه ها و نیز در چرم سازی از آن استفاده می کنند. در پزشکی به عنوان قابضی قوی مورد استعمال دارد و به نام های مازوج، عقصف گلگاو خوانده می شود.
مازو در مغازه های عطاری به فروش می رسد و ماده ای استن شناخته شده، برای مرکب باید نوع تازه ی متمایل به سبز و بدون سوراخ آن انتخاب شود».

4. زاج یا زاغ

انواع گوناگونی است، ماده ای است معدنی، در تحفه الحکیم مؤمن، انواع آن را ذکر کرده و خواص طبی آن را برشمردند؛ برای مرکب بهترین آن زاج اصغراست که آن ذرا زاج البحر نیز می گویند یعنی زاج زرد که زاج ویچه ساختن مرکب است. و پس از آن زاج الا ساکفه است که چون آب به او برسد سیاه می شود و به زاغ سیه معروف است در مغازه های عطاری فراوان است. در لغت نامه ی دهخدا به نقل از مخزن الادیه اقسام آن را معرفی کرده است، و نیز از کتاب های گیاه شناسی مهندس ثابتی و روش تهیه مواد آلی دکتر رضا صفوی نکاتی نقل نموده، روش استفاده از زاج در مرکب سازی در اوراق آینده توضیح داده شده، کسی که درصدد ساختن مرکب است باید این چهار ماده را تهیه کند و با تحقیق، نوع مرغوب را از نامرغوب باز شناسد.

نسخه ها و دستورالعمل های مرکب سازی

ارباب فن تجربه های خود را در دفاتر و کتب و رسالات برای آیندگان ثبت کرده اند؛ ذکر همه آن ها مقاله را طولانی و ملال آور می کند، لذا از بین آن ها چند نسخه که در نظر خوش نویسان بزرگ و مرکب سازان توانا بهتر و با ارزش تر بوده و معتبرتر است نقل می شود: اول: نسخه ای است از «مداد الخطوط» میرعلی هروی، آن را نجیب مایل هروی درص 95 تا98، کتاب آرایی در تمدن اسلامی، آورده و قریب به همین دستورالعمل در آداب المشق باباشاه اصفهانی و رساله ی دیگری که نام مؤلف آن ثبت نشده و در نیخه ی میراحمد نیز با اختلافاتی اندک، دیده می شود، برخی اصطلاحات و تعبیرات آن مه برای هنرآموزان معاصر نامأنوس است شذح شده تا اگر کسی درصدد تجربه برآمد دچار مشکل نشود:
«و اگرکسی خواهد که مرکب مطوس (یعنی مرکبی که چون پر طاووس در پر نور رنگ های دلپذیر منعکس نماید) ساخته شود. کیفیت آن این است که اول قدری روغن بذر و کتان، اگر نباشد روغن کنجد خالص بستاند و از پنبه ی آب ندیده فتیله ای سازد و تاب کم دهد و در چراغ نهد و روشن کند و در گوشه ای که باد در او تصرف نکند، سبو یا کوزه ی آب ندیه و یات دیگ آب ندیده (مقصود دیگ سفالی آب ندیده است) بر سر آن چراغ نهند تا دوده بر آن جمع گردد و چون دوده فراهم شود او را از سفال با پرمرغ جمع آوری نماید، و اگر دوده خاک آلوده باشد قدری آب در کاسه کند و دوده را در آن ریزد و پرمرغ را بر روی دوده بکشد تا خاک به ته کاسه نشیند و دوده بر سر آب بماند، پس دوده را با پر مرغ از روی آب بردارند و در کیسه کرباس آب ندیده کند و در خمیر بگیرد و در تنور تافته که زیاده از حد نسوخته بر سر خشتی نهد تا خمیر پخته گردد و آن چربی که در اصل طبیعت دوده است به شدت حرارت برطرف شود، بعد از آن از تنور بیرون آورد و صمغ عربی بی جرم که به رنگ نبات باشد در ظرف پاک علبیحه از آبی که جهت اجزای مداد جوشانیده خالصاً این مقدار بر سر صمغ ریزد که چون گداخته وشد (یعنی چون ذوب شود) به قوام عسل باشد.


اما طریق طبخ آب مازو و اجزای دیگر چنان است که اگر دوده پانزده مثقال که عبارت از ده درم سنگ باشد زاج برابر آن کنند و بهترین زاج سفید است و امتحان خوبی آن این است که چون به زبان زنند، تند باشد و زبان را زبر کند و دهان را درهم کشد وچون او را به آب مازو ریزند به نقش تیره می شود. و مازو دو برابر دوده باشد باید که مازو سبز و بی سوراخ باشد و او را نیکو صلایه کنند و صمغ عربی چهار برابر دوده باشد و برگ مورد و حنا و وسمه از هر یک پنج درم. نبات مصری و زعفران اعلاء و نیل سراب و افتیمون از هریک یک درم اولاًً مقدار پنج من آب صاف در دیگ پاک نموده و اگر دیگ سنگی باشد بهتر است بجوشانند تا نصف شود و دیگ را از آتش فرو گیرند و آن چه صمغ و زاج را احتیاج است از آن آب بر سر آن ها ریزند، بعد از آن اجزای دیگر را سوای صمغ و زاج و زعفران و نبات در ظرف پاک کرده، تتمه ی آب جوشیده بر سرآن ها ریزند و سه روز در آفتاب گذارند. پس در دیگ بریزن و بجوشانند تا چندان که او را بر کاغذ نویسند از طرف دیگر نشر نکند. اما زاج را بعد از آن که بر روی صفحه ای گذاشته به آتش داشته تا گودگری که در اصل او باقی است پاک سوخته باشد و او را به گلاب یا به همان آب جوشیده داخل کنند و بر سر آب مازو ریزند تا صاف شود، چنان که هیچ درد به آب مزو مخلوط نباشد و اگر آن مزو و آب های اجزای دیگر مدتی بمانند بهتر باشد، جهت آن که پرده بر روی آن آب طبخ شده بسته می شود. باید که او را بردارند مرتبه مرتبه، تا وقتی که دیگر بسته نشود، بعد از آن داخل دوده و صمغ نمایند بهتر باشد و چون آب مازو بدین طریق طبخ و محافظت از او نموده باشند نیکوتر بود و مدادش در نهایت لطافت باشد. باید دانست که آب مازو و اجزای دیگر بعد از طبخ یافتن می باید که پنج برابر اجزای آب خالص بی درد بیرون آید و از بیست و پنج درم، مازو نیم من به وزن تبریز آب جوشیده بی درد خالص بگیرند و مکرر امتحان شده که هر جزوی از اجزاء بعد از طبخ هم وزن خود رطوبت دارد، مثلا اگر دوده ده مثقال بود بعد از جوشیدن بیست مثقال می شود و اجزای دیگر بر این قیاس، پس دوده را در هاون ریزند و با صمغ مخلوط کرده و سه روز محکم بکوبند و هیچ شک نیست که هر چه بیشتر کوبیده و سحق و صلایه شود بهتراست، بعد از آن که بسیار کوبیده باشند از آب مازو اندک اندک در او ریخته سحق کنند و در محل سحق قدری صبر و نیل سراب داخل نموده و نبات مصری را هم با نیم درم مشک در آب جوشیده با گلاب حل و صاف کرده و در هاون ریزند و سحق کنند تا این هم تمام شود بعد از آن مداد را از هاون بیرون آورده به حریر بپالاید (یعنی به وسیله پارچه ابریشمین صاف کند) و در ظرف چینی با زجاجی کرده کتابت کند بسیار براق و روان و مطوس، یعنی به رنگ پرطاووس نماید و مدادی باشد که به هرچه در آب اوفتد و تر شود هرگز از کاغذ نزود. این مدادی است که خواجه جمال الدین یاقوت علیه رجحمه الله الملک الودود ساخته اند. منقول است که به همین مداد سی بیت به یک مدّ کتابت فرموده اند (مقصود از بیت سطر است و یک مدّ یعنی یک بار قلم را در مرکب زدن و برداشتن برای کتابت) (1). و قبله المعقدین خواجه میرعلی تبریزی البسه الله بحلل النور واضع خط نسخ تعلیق در خصوص ساختن مرکب فرموده است که در میان خطاطان و خوش نویسان تا حال همچون مدادی پیدا نگشته و در قدر و قیمت مانند طلای احمر است. چون نویسندگان را لازم و واجب است که ادوات
کتابت و نوشتن را به طور الیق جمع و فراهم نمایند لهذا صورت آن در این اوراق مقید گردید.


بدان که مرکب را به انواع ساخته اند لیکن به نوعی بهتر و قسمی خوشتر بر این وجه است:
ده درم دوده، ده درم زاج قبرسی، پنج درم مازو، پانزده درم برگ مورد، حنا و وسمه از هر یک پنج درم، نوشا در کانی نیم درم، صمغ عربی سی وپنج درم، زعفران یک درم، نبات مصری یک درم.
اولاًمقدار هفت من آب صاف در دیک سنگی کنند و بجوشانند که سه من نیم بماند، پس مازو و زاج وصمغ و برگ خاهر یکی درظرف می کنند و چندان آب در سر هر یک بریزی که مغمور (2) گردد و مازو را پیش از آن که در آب ریزند بشکنند چنان که هر یک پنج و شش پاره شود، سپس دوده (3) را در خریطه ای از کرباس آب ندیده و در خمیر گرفته و در تنور تافته نهند یا بر سر خشتی گذارند تا پخته شود. آن گاه دوده و نوشادر را در هاون کنند صمغ حل کرده را در وی ریزند آن مقدار که مانند خمیر گردد و بسیار بکوبند، پس آب مازو و آب زاج و آب برگ حنا و مورد را صاف کرده با یکدیگر بیامیزند و در دیگ کنند و به آتش نرم بجوشانند و تجربه نمایند که چون بر کاغذ نویسند از روی دیگر نشر نکند. و بعد از آن از دیگ بیرون آورند و اندک اندک از آن آب بر سر هاون ریزند و سحق کنند تا این تمام شود، پس آب زعفران و نبات مصری را در آب جوشیده حل سازند و صاف نموده در هاون ریزند وباز اندک اندک از همان آب جوشیده می ریزند و صلایه می کنند تا وقتی که معلوم می شود به کمال رسیده از هاون بیرون آوردند و به حریر بپالایند (یعنی از صافی پارچه نازک ابریشمین بگذرانند) و در ظرف چینی یا زجاجی کنند و به کار برند. این مدادی باشد که از کاغذ نرود، هرچند که به آن تر شود و شک نیست که هرچند صلایه کنند بهتر شود.

نسخه باباشاه اصفهانی

«چون ده مثقال دوده ی چربی گرفته به دست آورد باید که چهل مثقال صمغ را در آب کند تا چون عسل شهد شود و آن دوده را در کاسه کند و چهاردانگ صمغ راهم در کاسه کرده آن مقدار کف بمالد که آن دوده کشته شود و بعد از آن آن دو دانگ صمغ را یک مثقال آب اضافه کند تا روانتر شو و آن را نیز در کاسه ریزد و با آن دوده بیامیزد، چنان کخ آن را در شیشه توان کرد، پس آن را در شیشه یا در ظرفی که مثل آن باشد کند چنان که تا نصف آن شود و سر آن را محکم بگیرد و آن را بجنباند تا کمال آمیختگی پیدا کند و هرچه بیشتر بجنباند صلاید بیشتر خواهد یافت.

ساخت انواع مرکب با تاکید بر مرکّب های رنگی (2)

گردآوری : حسین مسرّت

مهم ترین و قدیمی ترین نسخه مرکب حاوی چهار ماده اصلی است که در عبارت های زیر به صورت نظم و شعر بیان شده است:


«هم وزن دوده زاج است
هم وزن هر دو مازو
هم وزن هر سه صمغ است آنگاه زور بازو»
عبدالله صیرفی در آداب خط:
«هم سنگ دوده زاج است هم سنگ هر دو مازو
صمغ است مثل هر سه و انگاه زور بازو
(کتاب آرایی، ص16)
در صراط السطور سلطان علی مشهدی:

به طلب دوده ی تمام عیار
دوده یک سیر و صمغ خوب چهار

زاگ و مار و بجوجه زود چه دیر
گیر یک سیر ازین و زان دو سه سیر

صمغ در آن ریز پاک ز خک
تا چو ماء العل گداز پاک

یک دو روزش به صمغ محکم کوب
خانه را از غبار پاک بروب

تا به صد ساعتش صلایه بکن
یادگیر از من این ستوده سخن
(همان، ص76)

در مداد الخطوط میرعلی هروی:

بستان دو درم دود چراغ بی نم
صمغ عربی فکن در او چار درم

ماز و دو درم نیم درم زاج سفید
از بهر مرکبش فرو سای بهم

(همان، ص96)
در رسم الخط مجنون رفیقی هروی:

چنین گفت آن که او اهل تمیز است
که اجزاء سیاهی چهار چیز است

نخستین زاگ و دوم دوده ی پاک
ولی هم سنگ باید دوده بازاک

سوم جزو سیاهی هست مازو
ولی ماز و بود هم سنگ هر دو

بود جزو چهارم صمغ خوشرنگ
ولی باهر سه جزوش ساز هم سنگ

سیاهی چون به پالون رسانی
ز کرباس لطیفش بگذرانی
(همان، ص165)

در آداب المشق مجنون هروی:

تعریف سیاهی و مرکب
ممن بتحربُ الممجرب

باشد سیه و روان و براق
اما چو سواد چشم عشاق

وز آب نگیرد الخلالی
وزنم نپرید الحلالی

ترکیب مرکبی که نیکوست
از دوده و صمغ و زاج و مزوست

دوده است به زاج هم ترازو
هم سنگ به زاج و دوده مازو

جزو دگراست صمغ خوشرنگ
صمغ است ولی بهر سه هم سنگ
(همان، ص215)

عبارت منثور این دستور را درفصل چگونگی ساختن مرکب با توضیحات قدما خواهیم آورد و پیش از آن باید این چهار چیز را به خوبی بشناسم:

1. دوده چیست؟

دوده را همه می شناسد، هر ماده قابل اشتغالی هنگام سوختن دود تولید می کند، دود را اگر در جایی جمع کنید، دوده بدست می آید، در مرکب سازی هر دوده ای به کار نمی آید، مرکب سازان قدیم در اثر تجربه، بهترین دوده را دوده ی نفت، روغن زیتون بزرگ و کتان معرفی کرده اند؛ آن ها می گویند: دوده ی مواد روغنی بهتر از دوده های دیگر است و دوده ی هرچیز خاصیت همان چیز را داراست، در طب قدیم برخی از دوده ها کاربرد پزشکی داشته، هنوز درعراق، هند و جاهایی از ایران دوده ی حاصله از مغز بادام و کره ی گاو را برای ساختن سرمه چشم به کار می برند و دوده ی مواد معطری چون عود و کندر را در عطر سازی و ساختن ماده های خوشبو کننده مصرف می نمایند. در استهبان فارس، سال های 1330 و پیش از آن که عموم مردم از چراغ های نفتی فیتیله ای اماکن عمومی و خانه های شخصی را روشن می کردند؛ ما به راهنمایی بزرگان دوده های نفت را از طاقچه ی مثلث شکل مساجد برای ساختن مرکب جمع می کردیم و چون دوده بسیار سبک وزن و فرّار بود، لباس ها و سر و صورت خود را آلوده می کردیم بعدها با خواندن نسخه های مکتوب مرکب سازی از ظروف سفالی استفاده کردیم و در این اواخر دوده های لوله ی بخاری وآب گرم کن را خالی می نمودیم، اما مشکل آلودگی دست و سر و صورت به سادگی حل نشد. ابن مقله می گوید:«اجود ما اتحذ من سخام النفظ» بهترین نوع دوده برای مرکب دوده ای است که از نفت گرفته شده باشد، البته در روزگار ابن مقله (328 ه. ق) نفت و مشتقات آن مثل امروز شناخته شده نبوده، ولی از این سخن روشن می شود که مردم آن روزگار از چشمه های طبیعی نفت بهره می برده اند؛ امروز مرکب سازان در تولید انبوه از دوده ی کارخانه نورد اهواز استفاده می کنند، در تهران روبروی مسجد شاه سابق در خیابان بوذر جمبری برادران رنگ چی و برخی از فروشندگان حرفه ای رنگ که در انواع رنگ ها شناخت کافی دارند، همه گونه دوده را می شناسند، نگارنده درسال 1369 و پس از آن با آن ها دیدار داشته است؛ به هر حال تهیه دوده اگر چه به روش قدیم دشوار است اما تهیه آن به شیوه های جدید کار سهلی است. در گذشته که چراغ های فتیله ای را از روغن زیتون بزرگ و کنجد و سایر روغن هایی که از دانه های روغنی گرفته می شد، می افروختند به راحتی ممکن بود چراغی را با فتیله ای مناسب کار به این امر اختصاص داد و چنان چه در دستورالعمل های آتی خواهیم آورد، دوده را تهیه نمود. در انواع مواد رنگی، سیاهی هایی است که می تواند در مرکب سازی جایگزین دوده شود، نگارنده از چند نوع پودر رنگی که مخصوص چوب ساخته شده برای نوشتن استفاده کرده، برخی از آن ها با صمغ ترکیب کرده است؛ نتیجه از نظر کشش و رنگ رضایت بخش بود، اما چون مواد صنعتی در کاغذ اثر می گذارد، پایداری آن را نمی توان تضمین کرد.

2. صمغ

صمغ شیره ی گیاهانی نظیر بادام، بادام تلخ کوهی، زردآلو و امثال آن است، اما صمغی که مناسب مرکب سازی می باشد صمغ عربی است که شیره ی غیلان یا خارمغیلان است، در برخی مصادر گفته اند شیره ارژن است، درخت ارژن را در نواحی فارس نظیر (استهبان) در جن می گویند، درختی است جنگلی، کوتاه دارای چوبی بسیار محکم که از آن دسته بیل و کلنگ و گاهی عصا می سازند، دوام و استحکام زیادی دارد صمغ این درخت در عرف مردم همان صمغ عربی مورد نظر است، علامت خوبی این صمغ و نشان اصالت آن این است که چون در دهان بگذارند ذوب می شود و هیچ بازنده ای ندارد در مخزن الادویه تحفه حکیم مؤمن خواص دارویی آن ذکر شده و در لغت نامه دهخدا به نقل از مصدر کهن آن را توصیف کرده است. در ضمن فرآورده های هنری و نیزر، صمغ عربی به نام «کُم عربیک» در شیشه هایی به صورت محلول عرضه می شود که بسیار مطلوب است؛ گرچه برای ساختن مرکب با گرانی آثار و نیزر، صرفه اقتصادی ندارد اما در اثر تجاربی که نگارنده و دوستان هنرمند دارند، اصالت آن تضمین شده است. خوشبختانه عطاران در همه جا صمغ عربی را خوب می شناسند و ماده کمیابی نیست.

ساخت انواع مرکب با تاکید بر مرکّب های رنگی (

گردآوری : حسین مسرّت

مُرَکَّب مایعی حاوی رنگدانه است که برای رنگ آمیزی، رسّامی،طراحی و یا خوشنویسی به وسیلۀ قلم یا قلم‌ مو به‌ کار می‌رود. از انواع مرکّب‌های غلیظ ‌تر برای چاپ ماشینی و دستی استفاده می‌ شود. مرکّب، ترکیب پیچیده‌ای از حلّال‌ها، رنگ ‌دانه‌ها، رِزین‌ها، روان ‌کننده‌ها و دیگر عناصر است. این مواد، نوع و کیفیّت رنگ، روان بودنِ آن، ضخامت، و خشک شدن آن را کنترل می‌کنند.

مرکب یک واژۀ عربی است و پارسی آن این‌هاست:

  • نیمابیک، نیمابیت (نیماب از سنسکریت: نیرمانَ= ترکیب + یاتیکی (= مفعولی) پهلوی «یک» و سنسکریت «یت»)
  • سامیوگیت sãmyogit (سامیوگ از سنسکریت: سامیوگَ= ترکیب + «یت»)
  • میشرامیک، میشرامیت (میشرام از سنسکریت: میشرانَ= ترکیب + «یک، یت»)

. لفظ مرکب

یعنی ترکیب شده از چند چیز و چون مرکب خوش نویسی از چند مادّه درست شده به آن مرکب گفته اند و نیز چون غالب مرکب ها در نظر مردم، مرکب مشکی بوده، از واژۀ مرکب، رنگ سیاه تداعی می شود. در فارسی به مرکب، سیاهی گفته اند و در رساله های کهن چنان چه خواهیم خواند واژۀ سیاهی به معنای مرکب، بسیار به کار رفته است.

در یک رسالۀ دست نویس آمده است:«بدان که مرکب ساختن، کار سهلی است؛ هرگاه مجرّد باشد و هیچ هنری نداشته باشد و کاری هم نداند، باید این کسب، سهل و مختصر را اختیار نماید و از آن وجه معاش بهم رساند» این سخن از جهتی درست است و از جهت دیگر نادرست، از این بابت درست است که ساختن مرکب، هنر و قریحۀ خاصّی نمی خواهد و مربوط به خواستن و کوشش کردن است و بدین جهت نادرست است که در شرایط امروزی، فراهم آوردن ابزار و مواد مرکب سازی برای همه کس میسّر نیست، بلکه به مراتب از گذشته دشوارتراست. مکانی باید بزرگ و مناسب و وسایلی می خواهد کامل و سزاوار و موادی اصلی و سالم و بی عیب و صبر و حوصله ای باید که آزمایش های مکرر و ناکامی های اولیۀ سازنده را نومید نسازد، پس از این مقدّمه باید گفت: گردآوری نسخه های گوناگون مرکب از کتاب ها و مدارک گوناگون عربی و نظم و ترتیب آن برای پرداختن کتاب و رساله و مقاله کار چندان دشواری نیست؛ ولی انتقال تجربه ها و نشان دادن روش های عملی و نقل نسخه های مجرّب بطوری که نویسنده در برابر کسانی که می خواهند با آن عمل کنند، شرمنده نشود ، کار ساده ای نیست. در اینجا من ابتدا مدارکی را که دیده و خوانده ام و امکان دسترسی به آن ها وجود دارد معرفی کرده و میزان اعتماد خود را نیز شرح می دهم و سپس تجربه ها را می نویسم؛ اول این که، در زمانی که زندگی می کنیم رنگ سازی به قدری
گسترده و متنوع است که احاطه بر آن ها برای یک یا چند نفر ممکن نیست، کارخانه های عظیم رنگ سازی از هر باب و آزمایشگاه های مجهز برای تأمین نیازهای نقاشان و چاپگران و ماشین ها و ادوات تکثیر، تزئین بناها و اماکن، نقش پارچه و ظروف و اتومبیل و فرآورده های صنعتی و رنگ های خوراکی و الوان کاغذ و هزاران مصرف رنگی دیگر، پیوسته در کارند، مخصوصاً در زمینه چاپ و نشر که جایگزین نوشتن و نسخه برداری در گذشته است بی وقفه انواع مرکب های چاپ در الوان و انواع بسیار در حال تولیدات و دنیای رنگ در واقع دنیایی است گسترده و حیرت انگیز و یکی از چهره های خیره کننده تمدن امروز همین موضوع رنگ است که هیچ چیز و هیچ جا بی رنگ نیست و هیچ مصرف کننده ای بدون توجه به رنگ مورد پسند خود اقدام به خریداری نمی کند و البته برای شما خالی از غرابت نیست اگر بگوئیم ریشه و اساس این همه ابداع و اختراع و صنعت همان کارگاه های ساده قدیمی مرکب سازی و رنگ رزی است، کار و تلاش میلیون ها انسان در طول قرن ها، زمینه به وجود آمدن دنیای افسانه ای رنگ شده، مرکب سازی در گذشته پایه ی مهم نوشتن و نشر علم و تعلیم و تربیت بوده و در متن نیازمندی های جامعه قرار داشته، مرکب سازی با داروسازی و پزشکی نیز مربوط بوده، پزشکی نامه های قدیم دارای نسخه های متعدد و متنوعی درباره ی مرکب سازی است از جمله تحفه حکیم مؤمن طبیب شاه سلیمان صفوی سید محمد مؤمن حسینی از اطباء بزرگ شیعه و کتاب قرابادین کبیر از محمد حسین عقیلی خراسانی طبیب بزرگ قرن دوازدهم.


قدیمی ترین کتابی که نگارنده درباره ی مرکب سازی دیده ام دو «عمده الکتاب وعده ذوی الابا» به زبان عربی از معزبن باریس تمیمی صنهاجی است این کتاب بنیاد پژوهش های اسلامی آستان قدس رضوی با تحقیقی نحیب مایل هروی و عصام مکیه، چاپ و منتشر ساخته ست (1409 ه. ق) مؤلف یکی از پادشاهان بنوزیری افریقاست و تاریخ وفات او را 455 ه. ق در قیروان نوشته اند. وی در این کتاب آن چه را خوش نویس و نساخ به آن محتاج است از جمله انواع مرکب های سیاه و الوان جمع کرده و به دقت شرح داده و می گوید: آن چه را خود تجربه کرده و آزموده ام در این کتاب گردآورده ام. به نظر من این کتاب غنی ترین اثری است در این موضوع، مگر این که به دست آوردن همه ی آن مواد و شناختن گیاهان و عناصری را که یاد کرده نیاز به صرف وقت و پژوهش کامل دارد. اگر این حقیقت تاریخی را درنظر بگیریم که تا پیش از ظهور صنعت چاپ همه ملت های متمدن کتاب ها و نوشته های دست نویس داشته اند و کتب آسمانی دست نویس بوده، به این نتیجه می رسیم: که مرکب سازی خاص یک قوم و ملت نبود و هر ملتی برای نوشتن بر روی پوست ها و کاغذ از نوعی رنگ استفاده می کردند.
در سرزمین های اسلامی قدیمی ترین دست نوشته، قرآن کریم و متون دینی است؛ اگر در این آثار بجای مانده کاوش کنیم به دو نکته اساسی می رسیم: یکی آن که مرکب های سنتی قدیم پایداری زیادی داشته و با همه ی توجهی که در نگاهداری آن ها به کار رفته و با گذر از آن همه آفت طبیعی و انسانی هنوز پابرجاست دیگر زیبایی و وقار خاص مرکب های سنتی است، امروزه خوش نویسان از همه نوع رنگ و مرکب صنعتی و سنتی استفاده می کنند، اما آن زیبایی و دوامی که در مرکب های اصیل قدیم بوده کمتر به چشم می خورد، زیبایی و دلپذیری خیلی از آثار جدید را نمی توان منکر شد اما پایداری آن ها را هم نمی توان تضمین کرد؛ انتقادی که به جامعه خوش نویسی و مدیران هنری می کنند این است که : برای احیای صنعت تاریخی مرکب سازی اقدامی صورت نگرفته و اگر به روشی علمی و جدی اسرار این فن ظریف حفظ نشود زیان بزرگی به هنر خوش نویسی و مواریث فرهنگی خواهد رسید. هنرمندان خوش نویس و کتاب آرایان و نگارگران معاصر عمده مصرف کننده ابزار و رنگ های خارجی هستند و آثاری که به وجود می آورند برای چاپ و تکثیر و مناسبت های نمایشی بسیار خوب است اما در مقایسه با آثار کهن مرتبه ی والایی به دست نیاورده و علت عمده نبودن مرکب و رنگ های مرغوب قدیم و فقدان ابزار و اسباب بی نظیر گذشته است جای خالی آن مهندس و آن مهارتی را که در تولید مواد و ابزار به کار می رفته هیچ یک از ابزار و مواد جدید پر نکرده، و اندوه بارتر این که در کنار مرکب سازی سایر رنگ ها و مواد رنگین همه فنون سنتی نیز از بین رفته است.

آموزش ساخت مرکب خوشنویسی

مرکب

مرکب خوشنویسی مرکب مخصوصی است که برای این کار به صورت سنتی ساخته میشود بنابراین انواع دیگری که بصورت جوهر و ... بصورت صنعتی برای خودنویس ها و مصارف دیگر ساخته میشوند برای خوشنویسی مناسب نیستند.امروزه مرکب خوشنویسی به دو صورت جامد و مایع در بازار موجود است برای ساخت مرکب روشهای گوناگونی وجود دارد ولی متداول ترین آن که در بین خطاطان رایج است بدین صورت است که ابتدا مقداری دوده (برای رنگ سیاه و انواع کیاهان برای رنگهای دیگر ) رادر آب جوشیده سرد حل کرده و داخل آن زاج سفید ریخته و سپس آنرا با شعله کم میجوشانند؛ سپس آنرا آرام آرام خنک میکنند . این روش ساده ترین روش ساخت مرکب است . البته در بعضی مواقع زعفران ، پوست گردو و ... نیز کاربرد دارد.برای استفاده بهتر از مرکب آنرا داخل دوات میریزند .

شرح مواد اصلی مرکب و چگونگی ترکیب آن ها

نسخه های ساخت مرکب را در جاهای مختلف خواهید یافت، اما نگارنده از منابع زیر که مطمئن تر به نظر می رسد استفاده کرده است:


الف: کتاب آرایی در تمدن اسلامی که حاوی بیشترین رساله های خوش نویسی است.
ب: تحفه المجین سراج شیرازی.
ج: صبح الاعشی.


د: مصورالخط العربی و نسخه های دست نویس دیگر و کتاب ابن بادیس در شمار آثاری است که با حجم کم حاوی بهترین و کاربردی ترین نسخه های مرکب الوان و سیاه است.
مشکل عمده ای که در شناخت مواد مرکب وجود دارد این است که بسیاری از فروشندگان، اطلاعات کافی درباره ی آن ها ندارند و چون نسل حاضر از طبیعت و سنت های صنفی قبل فاصله گرفته اند، این ها را نشناخته و راه تهیه آن ها را نمی دانند و برایشان مورد توجه نیست.

آشنایی با آثار و تألیفات ابوالفضل رشید الدین میبدی* (2)

حسین مسرّت

5-وجوه و نظایر

علم وجوه و نظایر از شاخه های علم تفسیر قرآن به شمار می رود و وظیفۀ این دانش، چنین است که بیان کند یک واژه در جای های گوناگون با اینکه به یک لفظ و حرکت آمده ، امّا معنای دیگر دارد . و در این باره بسیاری از دانشمندان و مفسّران قرآن ، کتاب هایی را به نام « وجوه قرآن » یا « وجوه و نظایر » نوشته اند . ( 17 ) که معروف ترین آنها عبارتند از :

نزهة الاعین فی علم الوجوه و النظایر ( از ابن جوزی ) / الوجوه و النظایر فی القرآن ( از حسین بن محمّد دامغانی ) / الاشباه و النظایر ( از مقاتل بن سلیمان ) / مفردات الفاظ قرآن کریم ( از راغب اصفهانی )

مفسّران برای جستجوی معانی واژه های قرآنی و تفسیر آن ، نخست به خود قرآن می نگریستند ، سپس از منابع گوناگون بهره می گرفتند . میبدی هم که ناگزیر بود برای تفسیر و توضیح واژگان قرآنی و نگارش مجموعۀ بزرگ کشف الاسرار به همۀ کتاب های پیش از خود در زمینۀ وجوه قرآن بنگرد ، چون در این کار به شناخت خوبی دست یافته بود ( چنانکه از متن تفسیر بر می آید ) از اینرو کتاب های موجود را کافی ندانست و برای آسانی کار مفسّران پس از خود ، دست به تدوین کتابی به نام « وجوه و نظایر » زد که در تفسیر آیۀ 92 سوره نساء به این کار مهم اشاره کرده است « در وجوه و نظایر ، بیان آن کرده شود ، انشاء الله » ( 18)

امّا تاکنون نسخه ای از این کتاب یافت نشده است . و شاید هم میبدی نتوانسته این کار ارزنده را به انجام برساند . ( 19 ) البتّه گذشت زمانی بیش از 900 سال هم می تواند دلیلی بر یافت نشدن آن باشد .

6-دیگر آثار میبدی

از درون فهرست های چاپی و خطّی کتابخانه های ایران و جهان ، نشانی از دیگر آثار رشیدالدّین میبدی دیده نمی شود . و این به دلیل غارتگری ها و آتش سوزی های چند بارۀ کتابخانه های ایران ، جنگ ها ، کشتارها ، وجود حادثه های طبیعی مانند : سیل ، زلزله ، باران ، موریانه قابل پیش بینی است . با این وجود ، آقا بزرگ تهرانی در کتاب مشهور خود « الذریعه » اشاره به این دارد که علی اکبر نهاوندی در کتاب « العسل المصفّی » به شمار دیگری از آثار میبدی می پردازد . ( 20 )

پی نویس:

1-صفا، ذبیح الله : تاریخ ادبیّات در ایران ، تهران : فردوس ، چاپ هشتم ، 1367 ، ج2 : 332 – 324 .

2-همان : 878 – 879 .

3-رکنی یزدی ، مهدی : لطایفی از قرآن کریم، برگزیده از کشف‌الاسرار و عدۀ‌الابرار، مشهد: آستان قدس رضوی، چاپ هفتم، 1374 : 35 .

4- انصاری خوشابر ، مسعود : « اربعینات » ، فرهنگ آثار ایرانی و اسلامی ، به سرپرستی : احمد سمیعی گیلانی ، تهران : سروش ، 1385 ، ج 1 : 182

5- میبدی، ابوالفضل رشیدالدّین: کشف‌الاسرار و عدّه الابرار، به کوشش و زیر نظر: علی‌اصغر حکمت، تهران: امیرکبیر، چاپ پنجم، 1371 ، ج 5 : 220 – 219 .

6-عبدالحیّ حبیبی در فهرست آثار فارسی و عربی پیر هرات ، تفسیر کشف الاسرار را به نام تفسیر قرآن به پارسی یا کشف الاسرار از تألیفات خواجه عبدالله انصاری دانسته است . ( طبقات الصّوفیه ، ص 176 و 79 ) .

7- انصاری، خواجه عبدالله: طبقات‌الصّوفیّه، به کوشش: محمّد سرور مولایی، تهران: توس، 1362، ص هشتاد و نه / انصاری، خواجه عبدالله: طبقات‌الصّوفیّه، به کوشش: عبدالحیّ حبیبی، تصحیح: حسین آهی، تهران: فروغی، [ چاپ دوم، 1362] ص 189 .

8- بنیاد باقرالعلوم : « زندگی آثار ، آرا و عقاید میبدی » ، یادنامۀ ابوالفضل رشیدالدّین میبدی ، به کوشش : یدالله جلالی پندری ، یزد : انتشارات یزد ، 1378 همان : 120 / انزابی نژاد ، رضا: نواخوان بزم صاحبدلان، گزیدۀ کشف‌الاسرار و عدۀ‌الابرار، تهران: جامی، چاپ دهم، 1385: 17.

9- زرّین کوب ، عبدالحسین : جستجو در تصوّف ایران ، تهران : امیر کبیر ، چاپ چهارم ، 1369 : 76 .

10-دیباچۀ طبقات الصّوفیه ، حبیبی ، ص 23 . مهدی رکنی یزدی بر پایۀ این گفتۀ حبیبی گمان برده که وی معتقد است ، میبدی شاگرد انصاری بوده ( لطایفی : 31 ) در حالی که مراد حبیبی این بوده که طبقات هم چون کشف الاسرار ، گردآوری و نوشتۀ میبدی است .

11-همان : 24 .

12-بنیاد باقر العلوم ، همان : 122 / رکنی یزدی ، لطایفی از قرآن ، همان : 31 .

13-بنگرید دیباچه های طبقات الصّوفیه به کوشش حبیبی و مولایی .

14- فرهنگ ایران زمین ، ج 16 و 17 ( 49 – 1348 ) . : 89-44 از روی نسخۀ خطّی شمارۀ 7813 ، بخش سوم ، در 46 برگ .

15-برگرفته از دیباچۀ محمّد امین ریاحی بر رسالة الطیور : نجم الدّین رازی ، تهران : توس ، 1362 : 88 .

16-پورجوادی ، نصرالله : زبان حال ، تهران : هرمس ، 1385 : 430 .

17- دهخدا، علی اکبر ، لغت نامۀ دهخدا ، تهران : دانشگاه تهران ، چاپ مکرّر ، 1377 ، ج 15 : 23131 نقل از کشف الظنون .

18-کشف الاسرار ، ج 2 : 632 .

19-جوکار ، نجف : وجوه قرآن در تفسیر کشف الاسرار وعدة الابرار ، شیراز : دانشگاه شیراز ، 1381 : 9 .

20-آقا بزرگ تهرانی ، محمّد حسن : الذریعه الی تصانیف الشیعه ، قم : اسماعیلیان ، مکرّر ، ج 18 : 19 .

*برگرفته از روزنامۀ اطلاعات، س100، ش 29034 (12/6/1404) پیوست فرهنگی : 3

آشنایی با آثار و تألیفات ابوالفضل رشید الدین میبدی* (1)

حسین مسرّت

میبدی در دوره ای قلم می زد که اندیشمندان آن را دورۀ رشد و شکوفایی و ارزشمندی زبان و ادبیّات فارسی می دانند ، عصری که نثر و نوشتار به پختگی و کمال رسید و بسیاری از نویسندگان خوب و توانای زبان فارسی دراین هنگام پای به عرصه نهادند . شعر و نثر، کم کم به میان مردم و صوفیان آمد و از این رهگذر ، کتاب های عرفانی که زبان سادۀ فارسی نگارش می یافت ، باعث نفوذ ، گسترش و رواج ادبیّات در میان مردم شد . (1 ) امّا در پایان سدۀ ششم ، نثر ساده و روان عصر سامانی ، جای خود را به نثر دشوار و پیچیده و درهم شده با واژه های سنگین عربی داد . (2 )

بر پایۀ دانستنی های بسیار کمی که از میبدی دردست است و نیز گفته های خود او و برخی گمان ها ، که ناشی از پشت سرنهادن 900 سال است ، آثار بر جای مانده از او را می توان به دو دسته تقسیم کرد که برخی به درستی از آن اوست و برخی به یقین نمی توان گفت از آن او باشد این آثار عبارتند از :

1-اربعین

2-طبقات الصّوفیه

3-الفصول (کتاب الفصول )

4-کشف الاسرار وعدّة الابرار ( تفسیر )

5-وجوه و نظایر

6-دیگر آثار

1-اربعین

بسیاری از نویسندگان ، مفسّران و عالمان دینی بر پایۀ حدیث پیامبر اکرم ( ص) که فرمودند : هرکس که برای پاسخ به نیاز امّت من ، چهل حدیث را به یاد داشته باشد ، خداوند در روز رستاخیز او را در زمرۀ دانشمندان و عالمان دینی قرار می دهد ، ( 3 ) از اینرو بسیاری از دانشمندان اسلامی با گردآوری و توضیح چهل حدیث خوب و مستند یا چهل موضوع که بیشتر پیرامون توحید ، احکام ، موعظه ، عبادات و مانند آن است ، کوشش کرده اند تا مشمول آن حدیث نبوی گردند . ( 4 ) چنین کتاب هایی را به نام « اربعین » یا « اربعون » ( چهل ) می خوانند .

میبدی هم که خود از جمله مفسّران ، روایان و حافظان حدیث بوده ، در پی اجرای این روایت گران قدر ، دست به تألیف کتاب « اربعین » زده است . متأسّفانه از این کتاب ، اکنون نسخه ای وجود ندارد تا آگاهی بیشتری دربارۀ آن به دست آید . تنها از طریق گفتۀ خود میبدی که در تفسیر کشف الاسرار و در توضیح آیۀ 41 سورۀ رعد ، پس از نقل حدیثی که در آن واژۀ « اربعون » به کار رفته است ، باخبر می شویم چنین کتابی وجود داشته است . وی می نویسد : « اصلی عظیم است ، این خبر در علوم حقایق و تمکین ارباب معارف و ماشرح آن در کتاب « اربعین » مستوفی گفته ایم . کسی که این بیان خواهد از آنجا طلب کند . » ( 5 )

برخی نویسندگان برپایۀ این باور نادرست که تفسیر کشف الاسرار از گفته های خواجه عبدالله انصاری است که میبدی آن را گردآوری و نوشته است ، ( 6 ) نقل قول پیشین را از خواجۀ انصاری داشته و از اینرو « اربعین » را هم جزء آثار او می دانند ، ( 7 ) امّا این نظر فراگیری نیست و دکتر انزابی نژاد و دیگران هم آن را نپذیرفته اند . ( 8 ) شاید چون جزء آثار خواجۀ انصاری هم ، کتاب « الاربعین فی الصّفات » یا « کتاب الاربعین فی دلایل التّوحید » که مجموعه ای است از احادیث نبوی دیده می شود . ( 9 ) و نیز در طبقات الصوفیه اثر انصاری اشاره به دو کتاب دیگر او به نام های « اربعون فی التّوحید » و « اربعون فی الستّه » شده است ، این پندار نادرست به ذهن

کوشندگان و چاپگران آن ، محمّد سرور مولایی و عبدالحیّ حبیبی راه یابد که « اربعین » را هم از انصاری بدانند .برای آگاهی بیشتر بنگرید : لطایفی از قرآن : 35 / یادنامۀ میبدی ، مقالۀ بنیاد باقرالعلوم ، ج 1 : 120 – 119 / کتابشناسی میبدی 40-39 / گزیدۀ تفسیر کشف الاسرار ( انزابی نژاد ) : 17 / فرهنگ آثار ، ج 1 : 182 / زبدة الآثار : 13 . ( برای اربعینات ) .

2-طبقات الصّوفیّه

چنانکه آمده است ، طبقات الصّوفیه از تقریرات ( گفته های ) خواجه انصاری و نگارش یکی از شاگردان اوست ، از اینرو اگر نظر عبدالحیّ حبیبی که بر اثر پژوهش های خود پیرامون آثار انصاری و میبدی در دیباچۀ طبقات الصّوفیه بیان می دارد و می نویسد : چون در بین مضمون ها ، لفظ ها ، کلمات و طرز ادای مطالب و لهجۀ این کتاب و کشف الاسرار نزدیکی تمام و سلیقۀ یکسانی وجود دارد و میبدی از شاگردان و معاصران انصاری است که در سال 520 ق تفسیر او را گسترش و تفصیل داده ، بعید نیست که گردآورنده و نویسندۀ طبقات هم او باشد . ( 10 ) و در جای دیگر می نویسد : در زبان کشف الاسرار و طبقات الصّوفیه آن قدر نزدیکی لهجه ، دستور ، اصطلاح و کلمه و سبک و شیوه موجود است که پس از خواندن آن دو یقین بدست می آید که نویسندۀ هر دو ، یک نفر بوده و یا اینکه هردو در یک جا درس خوانده و در یک محیط زندگی کرده و فرهنگ لهجۀ آنها یکی بوده است . و یا اینکه میبدی مضمون ها و عبارت هایی را عیناً از طبقات برگرفته است . ( 11 )

اگر این دو سخن حبیبی را بپذیریم ، باید گفت که طبقات الصّوفیه هم اثر میبدی است . امّا دکتر رکنی یزدی و نویسندگان باقرالعلوم ، دلایل حبیبی را دایر بر نگارش طبقات بوسیلۀ میبدی نابسنده می دانند و آن را نمی پذیرند . ( 12 ) امّا از کنار هم گذاشتن این گفته ها و دیگر گمانه ها ، هر پژوهشگری را به درنگ وا می دارد . بویژه آنکه آقایان عبدالحیّ حبیبی و محمّد سرور مولایی ، کوشندگان چاپ های گوناگون طبقات در دیباچه های آن تقریباً با این معنی می نویسند : بدون بهره بردن از کشف الاسرار و مطالب و توضیحات نام آن ، چاپ خوب و پیراستۀ طبقات ممکن نبود . ( 13 ) نکتۀ پایانی اینکه طبقات الصّوفیۀ خواجه عبدالله ، تقلیدی از طبقات الصّوفیۀ ابی عبد الرحمن سلّمی بوده است .

نیز بنگرید : یادنامۀ میبدی ، مقاله نویسندگان بنیاد باقرالعلوم ، ج 1 : 122-121 / کتابشناسی میبدی : 39-38 ، 80-79/لطایفی از قرآن : 31 / . دیباچۀ طبقات الصّوفیه به کوشش عبدالحیّ حبیبی و محمّد سرور مولایی .

3-الفصول ( کتاب الفصول )

تنها نسخۀ شناخته شدۀ این کتاب اکنون در مجموعۀ خطّی کتابخانۀ مرکزی دانشگاه تهران وجود دارد که در سال 1349 ش به کوشش محمّد تقی دانش پژوه بازخوانی و ویرایش و در مجموعۀ فرهنگ ایران زمین چاپ شده است . ( 14 )

این کتاب نوشتۀ استاد ابوالقاسم یوسف بن الحسین بن یوسف البیّع ( یا المبیع ) هروی بوده که به نظر دانش پژوه ، میبدی آن را به فارسی درآورده است . امّا نسخۀ خطّی موجود را حسین بن قاضی معلّم خبّاز از روی خطّ میبدی ، گویا در سال 719 ق بازنویسی کرده است .

الفصول ، در یک مقدّمه و شش فصل به نظم و نثر و به ترتیب زیر سامان یافته است : فصول السّلاطین ، فصول القضّاة . کتاب از لحاظ موضوع در ردیف آثار « فصّالی » قرار دارد و فصّالی : یک نوع ادبیّات شفاهی و جزئی از آداب و رسوم مردم ایران در دورۀ خوشی و آسودگی و رفاه پیش از حملۀ مغول بوده است . و فصّالان افرادی بودند که کارشان مجلس آرایی و رونق دهی و اعتبار بخشی ، مجلس بزرگان بوده است . ( 15 ) نیز در این کتاب ، مناظره ( گفتگو ) هم دیده می شود . که به گفتۀ پورجوادی ، کهن ترین مناظرۀ منثور در زبان فارسی است ( 16 )

ابوالقاسم هروی و یا میبدی در این کتابچه که از پادشاهان ، وزیران ، قاضیان ، رئیسان و سادات ستایش می کند ، هیچ جا نامی از آنان و جایگاهشان نبرده و به کلمۀ « فلان » بسنده کرده است . و با این کار دریچه های پژوهش را بر روی پستی و بلندی زندگانی خود بسته اند . این کار یا از روی آگاهی بوده و یا اینکه « الفصول » کتاب همگانی بوده که نویسنده برای آگاهی از دانش فصّالی نوشته ، مانند کتاب های آموزش انشاء که در آن روزگار و این روزگار رایج است .

عبدالحیّ حبیبی باز در فهرست آثار انصاری که پیوست طبقات الصّوفیه نموده ، این اثر را هم به نادرست و بی پایه از نوشته های انصاری برشمرده است . در حالی که حسین بن قاضی خبّاز ، کاتب آن در دیباچۀ الفصول به روشنی نوشته است که کتاب نوشتۀ ابوالقاسم یوسف هروی و استخراج ( گردآوری ، بازنویسی ، نگارش یا ترجمه ) امام رشیدالدّین میبدی است .

هرچند دانش پژوه معتقد است که میبدی آن را به فارسی درآورده است ( یعنی عربی بوده ) امّا از دیباچۀ الفصول و متن آن که به نثر و نظم فارسی است ، چنین مطلبی به دست نمی آید . دکتر رکنی ، بواسطۀ سبک نگارش و محتوای غیر عرفانی ، نسبت آن را به میبدی ضعیف می داند .

قرار بود همزمان با برگزاری همایش جهانی بزرگداشت میبدی در سال 1374 ، تصحیح جدید آن چاپ شود ، امّا انجام نشد .

نیز بنگرید : کتابشناسی میبدی : 38-37 ، 79 / زبا ن حال : پورجوادی : 166 / فهرست دانشگاه تهران ، ج 16 : 709 – 711 / نواخوان بزم صاحبدلان : 12-11 / فرهنگ ایران زمین ، ج 16 و 17 ( 49 – 1348 ش ) : 89 – 44 ، چاپ دوم ، 1354 / رسالة الطیور ، به کوشش : محمّد امین ریاحی : 90-89 / یادنامۀ میبدی ،مقالۀ بنیاد باقرالعلوم ، ج 1 : 121-120 / برگزیدۀ کشف الاسرار : رکنی یزدی : 8 .

4-کشف الاسرار وعدّة الابرار ( تفسیر )

بحث آن جداگانه خواهد بود

استاد محمود رهبران، افتخار هنر خوشنويسی ایران* (2)

حسین مسرّت

کتاب «صدای پای آب» از سهراب سپهری در سال 1402 . واپسین اثر او «ایران نامه» برگرفته از آثار دکتر اسلامی ندوشن است که در سال 1402 به چاپ یکم و دوم رسید. نیز دو کتاب گات ها از کوروش نیکنام (ویرایش دوم) و «عقاب» از پرویز ناتل خانلری به زیر چاپ است و کتاب های « نصیحت نامه » از قاضی میرحسین میبدی و «شکرنامه» از افصح الملک یزدی را در دست نگارش دارد.

هم چنین خوشنویسی ده ها پوستر، بنر، تابلو، نشانه (لوگو) و عنوان های کتاب (از جمله روی جلد بیش از شصت اثر اینجانب) و مجلات، از دیگر کارهای به یادماندنی اوست.

استاد رهبران، تنها مدرّس خوشنویسی است که کلاس رسمی ندارد، امّا شاگردان زیادی از گوشه و کنار ایران به محضرش شتافته و به رایگان از هنر و تجربه‌اش بهره می‌گیرند. وی با اینکه در تهران می توانست زندگی کند و درآمد بسیار خوبی را کسب کند، ولی یزد و مردم یزد را بیشتر از همه جای ایران دوست دارد.

در سال1395 به کوشش استاد کاوۀ تیموری کتابی با عنوان «احوال و آثار خوشنویس کویر، محمود رهبران» در گزارش آثار استاد رهبران به گونۀ رنگی و بسیار نفیس چاپ شد که بی گزافه حقّ مطلب در بارۀ ایشان ادا شده است؛ به ویژه با درج گفتاری از استاد تیموری با عنوان «خوشنویس معاصر» که به زیبایی هرچه تمام تر به ظرافت و دلنشینی آثار استاد رهبران پرداخته است.نیز در سال 1392 گزارش کوتاهی دربارۀ زندگی و آثار او به کارگردانی رضا حاجی غلامی ساخته و همزمان با نکوداشت وی در تالار فرهنگ یزد پخش و سپس از سیمای مرکز یزد پخش شد.

وی در سال 1402 به عنوان عضو شورای ارزشیابی انجمن خوشنویسان ایران، .بالاترین رکن انجمن برگزیده شد.

بهترین مقام‌ها در رشتۀ نستعلیق

1- رتبۀ نخست جشنوارة بين‌المللي خوشنويسي رضوي در چهار دورۀ متوالی (1385-1382).

2- رتبه برتر و کسب لوح افتخار جشنوارة بین‌المللی خوشنويسي ياسين (1388 در ايران و تركيه).

3- برگزيدة سيزدهمين جشنوارة بين‌المللي علوم قرآني در بخش خوشنويسي.

4- برگزيدة پنجمين جشنوارۀ طريق جاويد در رشتۀ خوشنويسي از سوي دانشگاه تهران.

5- مقام اوّل جشنوارۀ بین‌المللی خوشنویسی «حِلیه». (استانبول ترکیّه، 1390)

6-‌ مقام برتر جشنوارۀ بین‌المللی خوشنویسی البُرده. (دبی امارات، 1390)

7-رتبۀ نخست فستیوال جهانی الجزایر در رشتۀ نستعلیق.(1392)

8-رتبۀ برتر جشنوارۀ خوشنویسی دوسالانۀ قزوین.

9-رتبۀ نخست و برتر جشنوارۀ ملی خوشنویسی محمّد رسول الله(ص).(1395)

7-‌ شرکت در بخش ویژۀ استادان دوّمین جشنوارۀ فرهنگی و هنری خلیج فارس و پرده‌برداری از تابلوی خوشنویسی وی. (بندرعبّاس، بهار 1391)

8-‌ داور و عضو فعّال دبیرخانه و مشاور هنری جشنوارة بين‌المللي خوشنويسي رضوي در یزد از 1386 تا 1391.

در کنار این همه مقام و نشان که گفته شد، آنچه او را در نزد هنرمندان و اهالی فرهنگ و ادب برجسته نموده است ، افتادگی، فروتنی، روحیۀ فرهنگ دوستی و فرهنگ پروری ، قناعت و دربند مال دنیا نبودن است که از هرنشانی و مقامی برتر است.

*اطلاعات، پیوست فرهنگی (30/7/1404)