حسین مسرّت

این کتاب نخستین بار به همّت حاجی شیخ ابوالقاسم افتخارالعلمای یزدی (مدیر روزنامهٔ معرفت یزد) در چاپخانهٔ سنگی شیخ احمد (احمد مدیر، صاحب‌امتیاز روزنامهٔ شیرکوه یزد) و آقا میرزا سیّد حسین (معروف به چاپخانه مدرّسی و بعدها شیرکوه) به خطّ نسخ میرزا سید حسین مدرّس در 22 جمادی‌الاول 1328 ق در 34 صفحه چاپ و پخش شد. دومین بار به سال 1355 به همّت آقایان دکتر باستانی پاریزی و ایرج افشار در مجلّه راهنمای کتاب (12) به‌صورت عکسی به چاپ رسید.

با توجّه به تاریخی بودن این منظومه، لزوم چاپ آن همراه با پیوست‌ها و شناسایی اعلام اشخاص و جغرافیایی بایسته می‌نمود. این مجموعه با ویرایش جدید در دیوان فرّخی یزدی، به کوشش نگارنده چاپ‌شده است.

3- یادداشت‌های سفر شوروی (از طهران تا مسکو)

فرّخی جزءِ گروهی بود که به دعوت دولت جوان اتّحاد شوروی در آبان 1306 ش برای آگاهی از پیشرفت‌ها و دستاوردهای کشور انقلابی شوروی از چهارگوشهٔ جهان برای شرکت در جشن‌های دهمین سال انقلاب اکتبر 1917 م دعوت‌شده بودند. در این سفر به‌غیراز وی و سلیمان‌میرزا اسکندری، دو روزنامه‌نگار دیگر به نام‌های: علی دشتی، مدیر شفق سرخ، ابوطالب شیروانی، مدیر روزنامهٔ میهن و رضا مهدوی رئیس‌التجّار، نمایندهٔ مجلس، از سوی دولت ایران شرکت کرده بودند. این مسافرت کلاًّ 22 روز (13) طول کشید و طبق برنامه‌ای که تنظیم‌شده بود، مهمانان از پیشرفت‌های کشور شوراها اطّلاع یافتند. فرّخی در بازگشت از آن کشور، شرح دیده‌ها و شنیده‌های خود را در قالب سفرنامه‌ای شیوا از شماره‌های 71 تا 87، سال هفتم (5 آذر تا 23 آذر 1306)(14) در روزنامهٔ طوفان نوشت که به گونهٔ پی‌درپی تا هفده شماره چاپ شد.

نقشی که این سفرنامه در بازتاب ادبیات روسیه در ایران داشت، انکارناپذیر است، زیرا «کوبیچکووا» نوشته است:

» به‌وسیلهٔ این‌ها بود که دانش روسی و ادبیات روسی (توفان، ترجمه‌هایی از پوشکین، تولستوی، بلینسکی و نویسندگان معاصر را چاپ می‌کرد) و نمایشنامه‌نویسی معاصر روسیه در ایران گسترش یافت، یعنی در پرتو سفرنامهٔ فرّخی که گزارشی بود از دیدار شاعر از اتّحاد جماهیر شوروی در سال 1927.»(15)­

وی با قلم شیرین خود به نگارش این سفرنامه می‌پرداخت و در آن اشعاری را هم که در آنجا ساخته بود، درج می‌کرد. هم‌زمانی چاپ این سفرنامه که در آن اشاره به پیشرفت‌های شوروی داشت با ترجمه و چاپ مقاله‌ای با عنوان «ستم و جور دیکتاتوری» در آن روزنامه، یکی از دلایل توقیف چاپ این سفرنامه و روزنامه و زندانی شدن نویسندهٔ آن بود. آقا بکف در خاطرات خود آورده است:

» روزی رضاشاه در ملاقاتی که روزنامه‌نگاران با او داشتند، هنگامی‌که به فرّخی می‌رسد به او می‌گوید: "فرّخی! دقّت کن، در مقالات راجع به روسیه درباره خوبی‌های آنان خیلی اغراق کرده‌ای"؛ و پس‌ازآن نشر این سری از مقالات متوقّف شد.»(16) فرّخی به ناگزیر در شمارهٔ 88 طوفان چنین نوشت: «شرح مسافرت طهران تا مسکو به‌واسطهٔ کسالت مدیر عجالتاً به عهدهٔ تعویق افتاد». (17)

شاید اگر مجالی می‌یافت تا آنچه را شنیده و دیده بود به‌تدریج در طوفان چاپ کند، بعدها کتابی جامع می‌شد. شاید هم آن را در دفتری جداگانه یادداشت کرده، امّا ازآنجاکه همواره در تعقیب و گریز می‌زیسته است، شاید این دفتر نیز همراه بسیاری از اشعار و نامه‌هایش گم‌شده باشد.

نکتهٔ گفتنی دربارهٔ این سفر که نشانی از حسن نیت او دارد، این است که چون پا بدان دیار گذارد و شهر آرمانی خود را دید، چنان شادمان شد که حتّی دراین‌باره غزلی سرود. امّا بار دوم که با پای خود بدان دیار رفت و از نزدیک با واقعیات تلخ دوران استالینیستی آشنا شد؛ رؤیاهایش را نقش بر آب دید. پس طبیعی بود که به‌گونه‌ای دیگر برخورد کند و چنان دل‌زده شود که چند ماه بیشتر در آن کشور دوام نیاورد و به‌سوی آلمان آهنگ سفر کند.

* طوفان امروز، س 1، ش 5 (25/7/1398): 4-6.