بزرگداشت فردوسي در مشهد
دکتر محمد اسلامي ندوشن در همايش پژوهشي بررسي آثار و احوال فردوسي که صبح ديروز در مجتمع كانون هاي فرهنگي هنري دانشگاه فردوسي برگزار شد، گفت: تمامي موارد نسبت داده شده به شاهنامه از جمله حماسه ايران، پيونددهنده دوران قبل و بعد از اسلام، احياي زبان فارسي و احياي شخصيت ايراني است.
وي معتقد است: آنچه كلام فردوسي را بر فراز کلام ها قرار داده، برقراري پيوند نامريي آن با خواننده است.
وي افزود: در تمام آثار ادبي بزرگ خلق شده، نويسنده در زمان تاليف حالت عادي نداشته و فردوسي از اين مورد مستثني نيست.
وي گفت: كلام فردوسي فراتر از عناصر كلامي چون فصاحت، بلاغت، رواني كلام است و از اين دايره تقسيم بندي خارج است چرا كه عنصري به غير از كلام در آن نهفته است.
دکتر اسلامي ندوشن ادامه داد: كلام فردوسي روان تر، طبيعي تر از آنست كه خود را پايبند اصول شعري بكند و از صنايع ادبي تنها براي رنگآميزي كلام استفاده كرده است.
در متن شاهنامه كلام داراي نرمي، زبري و حتي فراز و فرودهايي ميشود كه هيچ كدام تاثير منفي بر متن وارد نميكند بلكه رواني كلمات همچون رودي جوشان جاري ميشود و موانع ذهني را كنار ميزند كه در روح خواننده تاثير ميگذارد.
وي گفت: كلام در شاهنامه به اوج خود ميرسد و نوعي فوران دروني در مخاطب ايجاد ميكند و اين عظمت كلام به ندرت در آثار مطرح جهان از جمله هومر و شكسپير يافت ميشود كه به ندرت فراز كلام در آنها صدق مي کند.
وي ادامه داد: شاهنامه در هر مرحله اي اوج خاص خود را به مخاطب القا ميكند و گويي فردوسي با مخاطبان آينده خود حرف ميزند به طور مثال در داستان زال و رودابه لحن پرستندگان (كنيزان) در سرزنش رودابه از عاشق شدن زال اينگونه است:
اي افسر بانوان جهان
سرافراز دختر ميان مهان
ستوده ز هندوستان تا به چين
ميان شيستان چو روشن نگين
در زمان كشته شدن سياووش كه رستم دستور كشته شدن سرخه پسر افراسياب را به انتقام سياووش ميدهد ريال مي گويد:
به سرخه نگه كرد پس پيلتن يكي سرو ازاده بود در چمن
برش چون بر شير،رخش چون بهار ز مشك سيه كرده بر گل نگار
فرمود تا بس بلندش به دشت اوخنجر و روز باران و تشت
ببندند دستش به خم كمند بخوابند بر خاك چو گوسفند
بسان سياووش سرش را زتن ببرند و کرکس بپوشند كفن
همينطور زماني كه پسران فريدون از باب ناراحتي خود مبني بر تقسسيم آنچه به آنها داده شده است نامه اي به پدر مينويسند و فريدون در جواب مي نويسد:
مرا پيش تر قيرگون بود موي/ چو سرو سهي قد و چو ماه روي
سپهري كه پشت مرا بكرد كوز/ نشد پشت گردون به جاي است نوز
به تخت خرد برنشست آزتان/ چرا شد چنين ديو انبازتان
بترسم در اين چنگ اژدها/ رها يابد از كالبدتان روان
جهان چون شما ديد و بيند بسي/ نخواهد شدن رام با هر كسي
بنابراين متوجه ميشويم در هر موقعيت داستاني، فردوسي جان كلام را از قول قهرمانان داستان بيان ميكند.
دکتر اسلامي ندوشن گفت: هدف فردوسي تنها خلق يك اثر منظوم حماسي نبوده است بلكه وي بار مسووليتي را بر گردن خويش احساس كرده كه به خوبي از عهده آن بر آمده است.
بعد از فردوسي صاحبان انديشه در ايران به دو دسته عرب مابان و ايران گرايان تقسيم شدند و عدهاي او را راوي افسانه هاي ديرين پنداشتند كه خود ميگويد:
تو اين را دروغ و فسانه ندان
به يك سان روش به زمانه ندان
ازو هر چند در خورد با خرد
دگر در ره رمز معني برد
حسین مسرّت